چرندوپرند

عكس

بريد تو ادامه عكسارو ببينيد

نبينيد از دستتون ميره

javahermarket


ادامه مطلب
نویسنده: arya ׀ تاریخ: شنبه 30 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

فرهاد

فرهاد مِهراد ( زادهٔ ۲۹ دی ۱۳۲۲، تهران - درگذشتهٔ ۹ شهریور ۱۳۸۱ ، پاریس)

معروف به فرهاد؛ خواننده، آهنگ‌ساز و نوازندهٔ ایرانی بود. از معروف‌ترین آهنگ‌های او می‌توان به «جمعه»، «کودکانه»، «وحدت»، «گنجشکک اشی مشی» و «شبانه» اشاره کرد.

زندگی‌نامه

سال‌های کودکی

فرهاد ۲۹ دی ۱۳۲۲ در تهران متولد شد. پدرش رضا مهراد، کاردار ایران در کشورهای عربی بود. فرهاد تا ۸ سالگی که به همراه خانواده به تهران بازگشت در عراق زندگی می‌کرد. برادر بزرگ فرهاد ویولن می‌نواخت. یکی از دوستان برادرش متوجه علاقهٔ فرهاد به موسیقی می‌شود و از خانواده فرهاد می‌خواهد که سازی برای او تهیه کنند. با اصرار برادرش یک ویولن‌سل برای او تهیه می‌کنند و تمرینات فرهاد آغاز می‌شود. ولی عمر تمرینات ویولن‌سل از ۳ جلسه فراتر نرفت و دست روزگار ساز او را شکست.

سال‌های جوانی و شهرت

بعد از ترک تحصیل در کلاس یازدهم با یک گروه نوازندهٔ ارمنی آشنا می‌شود و با استفاده از سازهای آنان به صورت تجربی نواختن را می‌آموزد و مدتی بعد به عنوان نوازندهٔ گیتار در همان گروه شروع به فعالیت می‌کند. فرهاد دو سال نیز به انگلستان رفت و در آنجا با موسیقی پاپ آن سال‌های انگلستان آشنا شد.

پس از بازگشت به ایران فرهاد اولین اجرای موسیقی خود را در هتل ریمبو در خیابان ایرانشهر تهران اجرا کرد. سپس به اجرای برنامه در رستوران کوچینی ادامه داد و در آنجا به فرهاد بلک‌کَتس مشهور شد. در این دوران در کافه‌های مختلف تهران به خواندن آوازهایی از گروه‌های معروف موسیقی آن زمان از جمله بیتل‌ها، الویس پریسلی، و ری چارلز می‌پرداخت. در همین دوره ترانهٔ «اگه یه جو شانس داشتیم» را برای دوبلهٔ فیلم بانوی زیبای من خواند که در فیلم استفاده شد.

تصویر «فرهاد مهراد» بر جلد مجلهٔ 

در ۱۳۴۸ فرهاد برای ترانهٔ «مرد تنها» (با آهنگ اسفندیار منفردزاده و شعر شهیار قنبری) در فیلم رضا موتوری (به کارگردانی مسعود کیمیایی) آواز خواند. این ترانه در سال ۱۳۴۹ هم‌زمان با اکران فیلم به شکل صفحهٔ موسیقی منتشر شد. در ۱۳۵۰ ترانهٔ «جمعه» (کار منفردزاده و قنبری) را برای فیلم خداحافظ رفیق (به کارگردانی امیر نادری)، در ۱۳۵۱ ترانهٔ «خسته» را برای فیلم زنجیری، و در ۱۳۵۶ ترانهٔ «سقف» (کار منفردزاده و ایرج جنتی عطایی) را برای فیلم ماهی‌ها در خاک می‌میرند خواند.

در همین سال‌ها(اوایل دههٔ ۱۳۵۰) فرهاد با دختری به نام مونیکا آشنا شد و با او ازدواج کرد اما سرانجام این ازدواج جدایی بود. بعدها یعنی در اواخر همین دهه فرهاد با پوران گلفام ازدواج کرد و تا پایان عمر با او زندگی کرد.

تا سال ۱۳۵۷ و انقلاب ایران کنسرت‌های فراوانی داد. در بهمن ۱۳۵۷ هم‌زمان با انقلاب ترانهٔ معروفش «وحدت» (آهنگ از منفردزاده، شعر از سیاوش کسرایی) را ضبط کرد.

پس از انقلاب مدت‌ها از کار منع شد تا بالاخره در ۱۳۶۹ آلبوم خواب در بیداری را منتشر کرد که چند ترانهٔ فارسی و چند ترانهٔ انگلیسی داشت. در این نوار فرهاد پیانو هم می‌نواخت و بعضی از آهنگ‌ها را هم خود ساخته بود. در ۱۳۷۴ نیز اولین کنسرت بعد از انقلابش را در کلن اجرا کرد.

در ۱۳۷۶ آلبوم وحدت او نیز منتشر شد که شامل ترانه‌های دههٔ ۱۳۵۰ او بود. در ۱۳۷۷ توانست در هتل شرق تهران کنسرت اجرا کند و آلبوم برف را نیز منتشر کرد.

سال‌های پایانی و بیماری

پس از انتشار آلبوم «برف»، فرهاد درصدد تهیه آلبومی با نام «آمین» بود که ترانه‌هایی از کشورها و زبان‌های مختلف را در بر می‌گرفت. اما از مهرماه ۱۳۷۹ بیماری او جدی شد. فرهاد به بیماری هپاتیت سی مبتلا بود و در نتیجهٔ عوارض کبدی ناشی از آن در خرداد ۱۳۸۱ برای درمان به لیل در فرانسه رفت و در ۹ شهریور همان سال پس از مدتی اغما در بیمارستان، در سن ۵۹ سالگی درگذشت و در ۱۳ شهریور در گورستان تیه در پاریس دفن شد.


javahermarket

نویسنده: arya ׀ تاریخ: چهار شنبه 27 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

پيغام گير بزرگان

پيغام گير سعدي:

 از آواي دل انگيز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پيغام تو خواهم گفت پاسخ
فلك را گر فرصتي دادي به دستم

 پيغام گير فردوسي :

 نمي باشم امروز اندر سراي
كه رسم ادب را بيارم به جاي
به پيغامت اي دوست گويم جواب
چو فردا بر آيد بلند آفتاب
 

 پيغام گير خيام:

اين چرخ فلك عمر مرا داد به باد
ممنون توام كه كرده اي از من ياد
رفتم سر كوچه منزل كوزه فروش
آيم چو به خانه پاسخت خواهم داد!
 

پيغام گير منوچهري :

 از شرم به رنگ باده باشد رويم
در خانه نباشم كه سلامي گويم
بگذاري اگر پيغام پاسخ دهمت
زان پيش كه همچو برف گردد رويم!

 پيغام گير مولانا :

  بهر سماع از خانه ام رفتم برون.. رقصان شوم!
شوري برانگيزم به پا.. خندان شوم شادان شوم !
برگو به من پيغام خود..هم نمره و هم نام خود
فردا تو را پاسخ دهم..جان تو را قربان شوم!

 پيغام گير بابا طاهر:

تليفون كرده اي جانم فدايت!
الهي مو به قوربون صدايت!
چو از صحرا بيايم نازنينم
فرستم پاسخي از دل برايت !

پيغام گير نيما :

چون صداهايي كه مي آيد
شباهنگام از جنگل
از شغالي دور
گر شنيدي بوق
بر زبان آر آن سخن هايي كه خواهي بشنوم
در فضايي عاري از تزوير
ندايت چون انعكاس صبح آزا كوه
پاسخي گيرد ز من از دره هاي يوش

پيغام گير شاملو :

بر آبگينه اي از جيوه ء سكوت
سنگواره اي از دستان آدميت
آتشي و چرخي كه آفريد
تا كليد واژه اي از دور شنوا
در آن با من سخن بگو
كه با همان جوابي گويم
تآنگاه كه توانستن سرودي است

javahermarket

نویسنده: arya ׀ تاریخ: جمعه 22 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

مد گرايي

براي يك لباس خوب وزيبا                            گرفتم پول زمامان و ز بابا

 پدر يك بار ديگر داد پندم                             كه اي خوشگل پسر،انبار قندم

 برو و يك لباس خوب بردار                           ببين تو تلويزون چي گفته سردار

 نبايد وصله دار و پاره باشد                          مد آن از روي ماهواره باشد

نبايد كوته و بد فرم باشد                              نبايد نزد ما اين جرم باشد

 خلاصه اين نصيحت بشنو جانم                     نشه در گوش خر ياسين بخوانم

 بگفتم با بسي تحقير و خنده                        ولم كن اين چيزا كيلويي چنده

 ميخوام خوش تيپ و طبق روز باشم               اگه دنيا شبه، من روز باشم

 چرا امل بمونم،حيف من نيست؟                   الان دوران حال و كيف من نيست؟

 حالا تو تلويزون گفتن يه چيزي                       كجا اينها عمل كردن به چيزي

                                                     ***

زبعد اندكي گشتم روانه                                   ولي قبلش زدم بر زلف شانه

به بازار پر از كالا رسيدم                                    بديدم آنچه تا حالا نديدم

لباساي عجيب و تنگ و پاره                               نداره كار ما هم استخاره

 

ادامه در ادامه...

javahermarket


ادامه مطلب
نویسنده: arya ׀ تاریخ: جمعه 22 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

ماشين

سه شنبه از مدرسه اومدم بيرون ديدم در ماشين بازه همه ي مهمونا خوابيدن خانوم اششاره كرد به من بيا

 

ببخشيد توذهنم مشوشش نه متشششو ...

نه متوشش...

نميدونم هستش

در ماشين معلم كامپيوتر باز بود منم نگاه كردم ديدم بچه ها تو ماشينن

درا باز هرچي تو ماشين بود ريختن بيرون ما هم دست به كار شديم كاپوتو زديم بالا يكه رفت شيلنگاشو كشيد

ريخت رو زمين يكي هم پوتيناشو از صندوق در آورد ريخت زمين

خلاصه ماشنشو ..آره

آخر سوئيچو گزاشتيم تو درو بستيم رفتيم حالا معلمه دسته چكشو ميخواد همه رو كشيد به دفتر

هيچ مدركي نداشت مديرمون بهش گفت بياه (ببخشيد از دستم در رفت)

همه داريم بهش ميخنديم حالا هم ما هم اون منتظر فرصتيم حال هم ديگه رو بگيريم

 

 

شما از بيست نمره چند ميديد به اين حركت؟

javahermarket

نویسنده: arya ׀ تاریخ: چهار شنبه 20 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

امير كبير(2)


مأموريت هاي سياسي
مأموريت روسيه و ايروان


ميرزا تقي خان از زماني كه منشي دستگاه قائم مقام بود تا وقتي كه به صدارت رسيد، به سه مأموريت سياسي رفت. به روسيه، ايروان و به عثماني. اين سفرها از نظر ماهيت و مقام و مسئوليت او بكلي متفاوت بودند. در سفر روسيه كه همراه خسرو ميرزا رفت (45-1244) جوان بيست و دو ساله و در زمره دبيران بود. نه سال بعد كه با ناصرالدين ميرزاي وليعهد، براي ملاقات تزار روس روانه ايروان شد (1253) وزارت نظام آذربايجان را برعهده داشت. پس از شش سال كه به سفارت فوق العاده ارزنةالروم برگزيده شد، با مقام وزارت، به نمايندگي مختار دولت در آن كنفرانس (63-1259) شركت جست.



دانش و فرهنگ جديد
دارالفنون

انديشه امير در بناي دارالفنون از يك سرچشمه الهام نگرفته بود، بلكه حاصل مجموع آموخته هاي او بود. آكادمي و مدرسه هاي مختلف روسيه را ديده بود؛ در كتاب جهان نماي جديد كه به ابتكار و زير نظر خودش ترجمه و تدوين شد، شرح دارالعلمهاي همه كشورهاي غربي را در رشته هاي گوناگون علم و هنر با آمار شاگردان آنها خوانده بود؛ و از بنيادهاي فرهنگي دنياي جديد خبر داشت.

وجهه نظر امير را در ايجاد دارالفنون بايد بدرستي بشناسيم. ذهن امير در اينجا در درجه اول معطوف به دانش و فن جديد بود، و بعد به علوم نظامي توجه داشت. اين معني از مطالعه تطبيقي برنامه درسهاي دارالفنون، و نامه هاي امير راجع به رشته تدريس استاداني كه استخدام شدند، روشن مي گردد. رشته هاي اصلي تعليمات دارالفنون بنحوي كه او در نظر گرفته بود عبارت بودند از: پياده نظام و فرماندهي، توپخانه، سواره نظام، مهندسي، رياضيات، نقشه كشي، معدن شناسي، فيزيك و كيمياي فرنگي و داروسازي، طب و تشريح و جراحي، تاريخ و جغرافيا، و زبان هاي خارجي. مدرسه هفت شعبه داشت، و پاره اي مواد مزبور مشترك بود. در ضمن بايد دانسته شود كه براي فنون نظامي دستگاه تعليماتي جداگانه اي در خود تشكيلات لشكري تعبيه نهاد، و شعبه علوم جنگي دارالفنون مكمل آن بشمار مي رفت.

ادامه در ادامه

javahermarket


ادامه مطلب
نویسنده: arya ׀ تاریخ: سه شنبه 19 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نامه

نامه عاشقانه خيلي جالب حتما بايد تا آخر بخوني تا متوجه بشي

نامه يک پسر عاشق به دوست دخترش لطفا تا آخرشو بخونيد تا متوجه عشق پسر به دوست دخترش بشيد.

1- محبت شديدي كه صادقانه به تو ابراز ميكردم


2- دروغ و بي اساس بود و در حقيقت نفرت من نسبت به تو


3- روز به روز بيشتر مي شود و هر چه بيشتر تو را مي شناسم


4- به پستي و دورويي تو بيشتر پي ميبرم و


5- اين احساس در قلب من قوت ميگيرد كه بالاخره روزي بايد


6- از هم جدا شويم و ديگر من به هيچ وجه مايل نيستم كه


7- شريك زندگي تو باشم و اگرچه عمر دوستي ما همچون عمر گلهاي بهار كوتاه بود اما


8- توانستم به طبيعت پست و فرومايه تو پي ببرم و


9- بسياري از صفات ناشناخته تو بر من روشن شد و من مطمئنم


10- اين خودخواهي ، حسادت و تنگ نظري تو را هيچ كس نميتواند تحمل كند و با اين وضع


11- اگر ازدواج ما سر بگيرد ، تمام عمر را


12- به پشيماني و ندامت خواهيم گذراند . بنابراين با جدايي ازهم


13- خوشبخت خواهيم بود و اين را هم بدان كه


14- از زدن اين حرفها اصلا عذاب وجدان ندارم و باز هم مطمئن باش


15- اين مطالب را از روي عمق احساسم مينويسم و چقدر برايم ناراحت كننده است اگر


16- باز بخواهي در صدد دوستي با من برآيي . بنابراين از تو ميخواهم كه


17- جواب مرا ندهي . چون حرفهاي تو تمامش


18- دروغ و تظاهر است و به هيچ وجه نميتوان گفت كه داراي كمترين


19- عواطف ، احساسات و حرارت است و به همين سبب تصميم گرفتم براي هميشه


20- تو و يادگار تلخ عشقت را فراموش كنم و نمتوانم قانع شوم كه


21- تو را دوست داشته باشم و شريك زندگي تو باشم .

 

و در آخر اگر ميخواهي ميزان علاقه مرا به خودت بفهمي از مطالب بالا فقط شماره هاي فرد را بخوان

 

منبع

www.jigmal.loxblog.com

javahermarket

نویسنده: arya ׀ تاریخ: جمعه 15 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

امير كبير

ميرزا تقي خان اميركبير اهل فراهان است و دست پرورده خاندان قائم مقام فراهاني. فراهان همچون تفرش و آشتيان مجموعاً كانون واحد فرهنگ ديواني و "اهل قلم" بود؛ ناحيه اي مستوفي پرور. چه بسيار دبيران و مستوفيان و وزيران از آن ديار برخاستند كه در آن ميان چند تني به بزرگي شناخته شده، در تاريخ اثر برجسته گذارده اند. از اين نظر ميرزا تقي خان نماينده فرهنگ سياسي همان سامان است.

نام اصلي ميرزا تقي خان، "محمد تقي" است. زادگاهش "هزاوه" از محال فراهان عراق. هنوز هم در آنجا محله اي بنام "محله ميرزا تقي خاني" معروف است، و خانه پدريش نزديك تپه "يال قاضي" شناخته مي باشد. اسم او در اسناد معتبر (از جمله مقدمه پيمان ارزنةالروم، و قباله نكاح زنش عزت الدوله) "ميرزا محمد تقي خان" آمده است. رقم مهر و امضاي او نيز ترديدي در نام حقيقيش باقي نمي گذارد؛ بي گمان اسم "محمد" رفته رفته حذف گرديده و به ر"ميرزا تقي خان" شهرت يافته است.

خانواده پدري و مادري ميرزا تقي خان از طبقه پيشه ور بودند. پدرش به تصريح قائم مقام "كربلائي محمد قربان" بود كه در خطاب او را "كربلائي" مي گفت. سجع مهرش "پيرو دين محمد قربان" بود. كربلائي قربان نخست آشپز ميرزا عيسي (ميرزا بزرگ) قائم مقام اول بود. پس از او همين شغل را در دستگاه پسرش ميرزا ابوالقاسم قائم مقام ثاني داشت.

كربلائي قربان بعدها ناظر و در واقع ريش سفيد خانه قائم مقام گرديد، و هميشه مورد لطف مخدوم خود بود. آنچه بنظر مي رسد كربلائي قربان خيلي هم بي چيز نبوده، بلكه آب و ملكي داشته و دست كم يك دانگه قريه حرآباد مال او بوده است. و نيز آنقدرها استطاعت داشته كه به سفر حج برود.

سال تولد ميرزا تقي خان را تا اندازه اي كه جستجو كرديم، هيچ مؤلف خودي و بيگانه اي ثبت نكرده است. در حل اين مجهول تاريخي، ما يك مأخذ اصلي و دو دليل در تأييد آن مأخذ بدست مي دهيم: زير تصوير اصيلي كه به زمان صدارت امير كشيده اند مي خوانيم: "شبيه صورت... اتابك اعظم، شخص اول ايران، امير نظام در سن چهل و پنج سالگي". امير از 22 ذيقعده 1264 تا 20 محرم 1268 صدارت كرد. اشعاري كه در ستايش مقام تاريخي او در كنار همان تصوير نگاشته شده، و تصريح به اينكه كارهاي سترگ از پيش برده است، نشان ميدهد كه تصوير مزبور را در اعتلاي قدرت و شهرت امير كشيده اند. و آن سال 1267 است. با اين حساب و به فرض صحت رقم چهل و پنج سالگي تولد او به سال 1222، يا حداكثر يكي دو سال پيشتر بوده است
  

 

 

بريد ادامه

 

javahermarket


ادامه مطلب
نویسنده: arya ׀ تاریخ: پنج شنبه 14 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

جبران خليل

بيچاره ملتي كه از باور پ واز دين خالي باش

ايها گفته هاييست از جبران خليل جبران

من از خودم نميگم

 

هنگامي كه عاشق يشويد نگوييد ((خدا در قلب من است))بگوييد((من در قلب خدا هستم))

 

قانون كور و سنت هاي پوسيده زني را كه سقوط كرده كرده مجازات ميكنند اما در بر خورد با مرد نگاهي آميخته به مدارا دارند.

ازدواج يا مرگ است يا زندگي چيزي ميان اين 2 وجود ندارد

 

عشق واژه اي است از جنس نور كه با دست و قلمي از جنس نور بر صفحه اي از جنس نور نوشته شده است

 

عشق همانند مرگ است

همه چيز را دگرگون ميكند

 

ديندار واقعي تنها به يك دين اعتقاد ندارد وهر كس اينگونه باشددين دار واقعي نيست

javahermarket

نویسنده: arya ׀ تاریخ: جمعه 8 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

امروز

امروز تو بي آر تي دعوا شد

آخه داشتم از اكباتان ميرفتم پونك

(عقلم:چه جوري؟

وجدان آريا:هر جور حساب كني نميشه)

ول كنيد به چه چيزايي گير ميدين ملت مگه الافن

خب كلياتش مهمه

دو نفر دعوا كردن بدين شرح:

حاجي چيكار ميكني

_به توچه

_ا ا لهم كردي

_برو بابا

برو كنار ديگه

خفه شو

_خودت خفه شو

كپه يوقلي(اميدوارم ...

برو ادامه

javahermarket


ادامه مطلب
نویسنده: arya ׀ تاریخ: پنج شنبه 7 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

7 بهمن

سلام

 

خيلي باهالين هيشكي نگفت مبارك

اكشال نداره خودم ميگم

اد اددد اادادا   ادغدا  ژژاداداازدادادزز    دازدزاددبببببا  پپفففففففففففففف

 

چيه خب يه روزمه

(ترجمه تولد خود خوكشلم مبارك)

 

javahermarket

نویسنده: arya ׀ تاریخ: پنج شنبه 7 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

6 بهمن ...

سلام

 

تولد چيز خوبيست

من تولد را دوست دارم

تولد هم من را دوست دارد...

 

ادامه در ادامه

 

javahermarket


ادامه مطلب
نویسنده: arya ׀ تاریخ: چهار شنبه 6 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

تولّد

باز هم سلام
تولد هم چيز خوبيست
من تولد را دوست دارم .تولد هم مرا دوست دارد.
من واقعا خوشحالم كه تولدم 6 بهمن است
)تصور كن تولدم  22ارديبهشت بود يا هر روز ديگه
بعد همه برام 6 بهمن تولد ميگرفتن(
تازه خوشحالم كه اسم كامران نيست چون همه منو آريا صدا ميزنن
خب بايد از بابام ممنون باشم
مامانم ميگفت اسمشو بزار عليرضا من گفتم نميخوام گفت
برو ادامهباز هم سلام
تولد هم چيز خوبيست
من تولد را دوست دارم .تولد هم مرا دوست دارد.
من واقعا خوشحالم كه تولدم 6 بهمن است
)تصور كن تولدم  22ارديبهشت بود يا هر روز ديگه
بعد همه برام 6 بهمن تولد ميگرفتن(
تازه خوشحالم كه اسم كامران نيست چون همه منو آريا صدا ميزنن
خب بايد از بابام ممنون باشم
مامانم ميگفت اسمشو بزار عليرضا من گفتم نميخوام گفت
برو ادامه

javahermarket


ادامه مطلب
نویسنده: arya ׀ تاریخ: شنبه 6 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

درباره وبلاگ

با تشكر


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , aryakh.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM